تعداد بازدید : 12843
تعداد نوشته ها : 10
تعداد نظرات : 1
مــــادر بعیـــد بود ، نفـــــس کـــم بیـــاوری...
قاری، بعید بود نفس کم بیاوری!
از حج برایم آه دمادم بیاوری...
سوغات ما ، تلاوت تو پای کعبه بود
رفتی که عطر سوره مریم بیاوری...
خواندی برایم آیه «مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ...»
رفتی از آب چشمه زمزم بیاوری...
گفتم اگر برای تو زحمت نمیشود
لطفی کنی برام کفن هم بیاوری...
حالا شنیدهام کمرت زیر تشنگی...
نشنیدهام به ابروی خود خم بیاوری...
این حنجره چگونه لگدکوب شد، عزیز؟!
مـادر بعید بــود نفـــس کم بیـــاوری...